عاقای جیک جیک بــــــــاز!
از مادرمان خیلی خوشمان می آید و همۀ اطرافیان اذعان می دارند که ما به شدت از ایشان حساب می بریم... می دانی چون هر چیزی را که بخواهیم و ضرری در برداشتنش نباشد، آن را به ما می دهند و بر سرِ دادن و ندادنش با ما کَل کَل نمی کنند پس این جاست که وقتی به ما بگویند چیزی را نباید برداریم حرفِ ایشان برایمان سند است و شک نداریم لابُد ضرری در کار ست ! پس دیگر به آن دست نمی زنیم... البته این نکته فقط در موردِ مادرمان صادق است و نباید های بابا و دایی محسن مان خیلی در دست زدن به اشیا تأثیری ندارد! مثلاَ علی رغم این که به کتابِ دایی محسنمان دست می بریم و روی آن نقاشی می کشیم هفتۀ پیش که بساط برگه های مادرمان + یک عدد خودکارِ قرمز که بسیار به آن ع...